مقدمه ای بر شناخت جهان متافیزیک(متافیزیک فلسفی+در نظام کیهانی) برای (جهان های موازی) بعد زمان و فضا که چگونه جهان کنونی را در معرض آشفتگی و بی نظمی قرار میدهد و جهان در راستای (فضا – زمان دو نیم شده) میشود امیدوارم برای دوستان عزیز متافیزیکیم بسیار مفید باشد و همچنان قابل تفکر و تامل........
نظریه پردازان فیزیک به وجود بی نهابت جهان با بی نهایت حالت ممکن معتقدند . جهان هایی که در آنها آلبرت اینشتین ، راننده کامیون است . بتهوون ، رییس جمهور آمریکاست و چارلز داروین دبیر کل سازمان ملل !
و یا جهان هایی که به صورت کاملا یکسان با جهان ما قرار دارند . با همزادانی که تمام اعمال ما را به صورت عادی و روزمره انجام می دهند . به این ترتیب اشخاصی در دنیاهای دیگر با اسم ما ، روحیات ما و مشخصات ظاهری ما زندگی می کنند و در این لحظه این متن را مطالعه می کنند !

قبل از اینکه بیشتر به موضوع جهان های موازی بپردازیم باید با مفهوم زمان بیشتر آشنا بشیم .

زمان معیاری برای تعیین مدت وقوع یک رویداد یا نشان دادن هنگام وقوع آن است . مثلا وقتی می گوییم جسمی در مدت 3 ثانیه سقوط می کند منظورمان این است که وقوع این رویداد چقدر طول می کشد.یکای اندازه گیری زمان ثانیه است . که خود بر اجزای کوچکتر چون میلی ثانیه ( یک هزارم ثانیه ) ، میکرو ثانیه ( یک میلیونم ثانیه ) و نظیر آنها تقسیم می شود .
قبلا معیار گذشت زمان یک رویداد اختر شناسی و طبیعی بود مانند طلوع و غروب خورشید ، ماه و حرکت ستارگان و یا شبانه روز و تقسیم بندی یک شبانه روز به 24 ساعت .

اما معیار زمانی که اکنون در سراسرجهان به کار می رود رویدادی اتمی است . همه اتم ها با الگوی بسیار منظمی نوسان می کنند . در سیزدهمین همایش عمومی در مورد وزن ها و مقادیر اعلام شد که یک ثانیه عبارت است از مدت زمانی که طی آن هر اتم سزیم 133 به اندازه : 9،192،631،770 بار نوسان کند .
ساعت های اتمی که از سزیم 133 ساخته شده اند بسیار دقیق هستند . بهترین ساعت سزیمی تقریبا در هر 6،000 سال به اندازه یک ثانیه خطا دارد .
مفهوم زمان در شرائط مختلف متفاوت است . طبق نظریه نسبیت خاص اینشتین زمان تابعی است از سرعت حرکت اجسام .
هرچه سرعت بیشتری پیدا کنیم زمان برای ما کند تر خواهد شد . بنابراین میتوانیم نتیجه بگیریم که اگر با حد اکثر سرعت ممکن ( یعنی سرعت نور ) حرکت کنیم گذشت زمان متوقف خواهد شد . و اگر بتوانیم با سرعتی بیشتر از سرعت نور حرکت کنیم به مکانی خواهیم رسید که وقتی حرکت نکرده بودیم آنجا بودیم ! و اگر بتوان فرایندهای فیزیکی خاصی را انجام داد که وارونه عمل کنند پس تحرک زمان توجیه پذیر است .

زمان در مجاورت با یک میدان جاذبه قدرتمند نیز به کندی می گراید . البته میزان این کندی برای میادین جاذبه در دسترس ما بسیار نا چیز است . تفاوت گذر زمان برای دو ساعت اتمی که یکی روی سطح زمین و دیگری به فاصله 1،5 کیلومتر بالاتر قرار گرفته است بیش از یک ثانیه در دویست هزار سال نخواهد شد . و این تفاوت به هیچ درد یک مسافر زمان نمی خورد . بنابراین باید به دنبال منابع جاذبه بسیار قوی باشیم مانند ستارگان . اما نه ستارگان معمولی بلکه ستارگانی که تمام سوخت پلاسمایی خود را به مصرف رسانده و انرژی آنرا تمام کرده باشند . کوتوله های سفید ، ستارگان نوترونی و سیاهچاله ها

یکی از مسائلی که در مورد حرکت زمان وجود دارد تغییر پذیری محیط است . به اینصورت که اگر امکان سفر در زمان وجود داشته باشد و شخصی به گذشته سفر کند و اتفاق تعیین کننده ای را به وجود بیاورد ، پیامد های این اتفاق در زمان حال هم قابل مشاهده خواهد بود .
به اینصورت جهان کنونی همیشه در معرض آشفتگی و بی نظمی قرار خواهد داشت . و مسائل توجیه ناپذیری پیش می آید . و در ضمن حوادثی که در این سفربه وجود می آید به طور مستقیم بر روی زمان حال ( یا آینده شخصی که سفر کرده ) تاثیر مستقیم خواهد داشت .مثل کشته شدن اتفاقی پدر یک شخص در کودکی در سفر او به گذشته .
به این ترتیب آن شخص عملا نباید وجود داشته باشد چون پدرش قبل از تولد او مرده است . در یک جهان واحد ( از لحاظ فضا – زمان ) تنها مسافرتهایی در زمان امکانپذیر است که ما بتوانیم آثار وقوع آنرا در طول تاریخ و زمان مشاهده کنیم
فرضیه جهان های موازی برای توجیه این موضوع در سفر به آینده یا گذشته عنوان شده است .


می توان اینگونه در نظر گرفت که دو جهان موازی در دو سوی یک دیوار به نام زمان قرار دارد که با عایقی به نام سرعت نور نفوذ ناپذیر و بازدارنده شده است . و اگر بتوان با سرعتی بیشتر از سرعت نور حرکت کرد این سد از بین می رود ... و یا برعکس در دوسوی این دیوار ذراتی وجود داشته باشند که که تنها می توانند سریعتر از نور حرکت کنند و هرگز سرعت آنها به پایین تر از سرعت نور نمی رسد .

دانشمندان فیزیک نوین ذراتی را که جرم در حال سکونشان صفر است ، لوکسون می نامند ( به معنی نور – چون این ذرات با سرعت نور حرکت می کنند ) و ذراتی را که جرم در حال سکونشان مثبت است ، تاردیون ( به معنی کند – چون این ذرات با سرعت های کمتر از سرعت نور حرکت می کنند )
اما فراتر از این ذرات ، به یک جرم موهوم ( یا ناشناخته ، هنوز کشف نشده ، غیر قابل دید و ... ) معتقدند که ذراتی هستند که با سرعتی بیشتر از سرعت نور حرکت می کنند .
در جهان ما جرم ذرات معمولی صفر یا مثبت است . این جرم موهوم نمی تواند در جهان ما مفهومی قابل تصور داشته باشد . اما این بدین معنا نیست که چنین ذراتی وجود ندارند . این ذرات دارای خصوصیات متناقض با دانش ما هستند . مثلا :
هرچه کندتر حرکت کنند انرژی بیشتری دارند ، یعنی دقیقا عکس آن چیزی که در جهان ما وجود دارد . اگر با مقاومتی رو به رو شود سرعت می یابد و اگر نیرویی رو به جلو بر آن وارد شود ، از سرعتش کاسته می شود . هرچه انرژی آن کمتر شود سریعتر حرکت می کند بطوریکه اگر انرژی آن به صفر برسد سرعتش سر به بی نهایت می زند . و برعکس اگر انرژی اش بی نهایت شود به سرعت سکون خود ( یعنی سرعت نور ) می رسد .

با این تفاسیر حالا می توانیم وجود دو نوع جهان را به تصور درآوریم :
1 – جهان تاردیونی ما که سرعت نور در آن ماکسیمم است و افزایش انرژی سبب افزایش سرعت تا حد سرعت نور می شود .
2 – جهان تاکیونی ( جهان ذرات موهوم ) که سرعت نور در آن سرعت سکون به حساب می آید و افزایش انرژی سبب کاهش سرعت تا حد سرعت نور می گردد .
و بین این دو جهان ، یک دیوار لوکسونی بی نهایت ظریف وجود دارد و ورود به جهان تاکیونی یا تاردیونی مستلزم شکستن این دیوار یا همان عامل بازدارنده سرعت نور است . هواپیماهای مافوق صوت با شکستن دیوار صوتی ، در حقیقت وارد جهان ذراتی با سرعت بیشتر از سرعت صوت می شوند . در تشابه با دیوار صوتی ، اگر ما هم روزی بتوانیم بر این دیوار نوری غلبه کنیم وارد جهانهای با سرعت بیشتر از سرعت نور ، یعنی جهان تاکیونی می شویم .

ادامه مطلب